در مرور صحبتهای هدایتالله خادمی، مدیرعامل اسبق شرکت حفاری شمال در گفتوگو با خبرگزاری مهر که اخیرا در دو نوبت منتشر شده است، بیش از آنکه برخی مطالب نادرست یا حتی شبهات مطرحشده در سطح امنیت ملی سؤالبرانگیز باشد، نادیده گرفتن تمام تلاشها و تلاشگران صنعت نفت در حوزه خزر در برههها و دورههای مختلف و اشاره به دستاوردهای این بخش صرفاً با اکتفا به یک نام تأسفآور است. اما چرا سؤالبرانگیز؟ و چرا تأسفآور؟
دستگاه جکآپ حفاری ایرانخزر با راهبری مدیریت اکتشاف و تولید شرکت ملی نفت ایران و اعتبارات این شرکت، براساس نتایج لرزهنگاریهای شرکت روسی (۱۳۶۶ تا ۱۳۶۷) و از سوی یک شرکت فنلاندی با پیمانکاری شرکت صدرا ساخته شد، دو فروند شناور PSV پشتیبان آن (کسما و بهشهر) از سوی شرکت نفت خزر ساخته و تحویل شد و قرارداد با ترکمنستان در زمان مدیران عامل پیش از «هدایتاله خادمی» در حفاری شمال به ثمر نشست؛ در این شرایط استفاده از جملاتی مثل اینکه «سالها قبل دستگاهی به نام ایرانخزر را در نکا ساختیم» یا «قراردادی با ترکمنستان بستیم و درآمد خوبی هم کسب کردیم»، جز تلاشی بینتیجه برای انکار نقش بازیگران اصلی این حوزه، وجه دیگری دارد؟
شرکت نفت خزر بیش از دو دهه قبل با دستور بیژن زنگنه تأسیس شد؛ طرح جامع مطالعات دریای خزر (مطالعات SCSG) در سالهای ۱۳۷۸ تا ۱۳۷۹ (وزارت زنگنه) از سوی کنسرسیومی چهارجانبه (شل، وبا، لازمو و نفت خزر) اجرا و بر مبنای این اقدامها، میزان ذخایر نفت و گاز درجای این منطقه پیشبینی و ۴۶ ساختار شناسایی شد. برنامهریزی برای ساخت سکوی نیمهشناور ایرانامیرکبیر نیز بهعنوان نخستین و بزرگترین سوپرریگ ایرانی در زمان وزارت زنگنه انجام شد و سپس با ابلاغ وی در دستور کار قرار گرفت. در دوره اخیر وزارت زنگنه نیز با تأکید وی، عملیات لازم برای اطمینان از یافتههای قبلی در میدان سردار جنگل انجام و وجود ۲ میلیارد بشکه ذخیره نفت درجا در این میدان تثبیت شد. سند همکاری بین ایران و جمهوری آذربایجان در زمینه بهرهبرداری از ظرفیتهای مشترک خزر هم در همین دوره امضا شده و در حال پیگیری است. با این اوصاف، تلاش برای زیر سؤال بردن جایگاه زنگنه در خزر و طرح مسائل موهومی مثل دستور زنگنه برای برگشت دکل از موقعیت حفاری، آن هم با علم به اینکه اهالی نفت از وجوب مدنظر قرار گرفتن منابع و مصالح امنیتی و اتخاذ تصمیمگیریها در این بخش در سطوح کلان خبر دارند، جز تیری در تاریکی است؟
تلاشهای حفارمردان شرکت حفاری شمال بر کسی پوشیده نیست، اما در باب مدیریتی، از آنجا که آقای خادمی خود را بانی تمام دستاوردهای صنعت نفت در خزر عنوان کرده است، اشاره به این نکته خالی از لطف نیست که بر اساس شواهد و مستندات، در زمان مدیریت ایشان بر شرکت حفاری شمال بارها از انتقال سکوی امیرکبیر به موقعیت ساختار اکتشافی به دلیل نبود تجربه کار در آبهای عمیق ممانعت و در نهایت سکو با تصمیم شرکت ملی نفت ایران و با دستور هیئتمدیره شرکت نفت خزر به موقعیت مورد نظر منتقل شد و ۲۰ اردیبهشتماه سال ۹۱ بهعنوان روز کشف نفت و تثبیت حاکمیت ایران در آبهای خزر به یادگار ماند. اگر آن زمان اقدامها بهمنظور ممانعت از انتقال سکو به موقعیت حفاری به نتیجه میرسید، تضمینی بود که امروز سردار جنگلی در میان باشد؟
مصاحبهشونده در این گفتوگو، آغاز ساخت سکوی ایرانامیرکبیر را به زمان ریاستجمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی نسبت داده و از ساخت سکوی ایرانامیرکبیر توسط شرکتهای سوئیسی و نروژی گفته است، حال آنکه ساخت سکو در زمان ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی آغاز شد و از سوی شرکت صدرا با مشارکت GVA سوئد کلید خورد. خادمی در این گفتوگو گاه مطالب کذب دیگری هم مطرح کرده است؛ برای نمونه تأمین روبات زیردریایی (ROV) را از مسئولیتهای شرکت نفت خزر برشمرده و این شرکت را از تأمین این تجهیز ناتوان خوانده، در حالی که بر اساس مستندات قرارداد، تأمین و تدارک ROV بهطور کامل بهعهده پیمانکار بوده است. این میزان ناآگاهی برای فردی که خود را یکتنه فاتح خزر میداند، کمی دور از انتظار نیست؟
یکی از کارکنان نفت که گفتوگوی آقای خادمی را خوانده بود، مقایسه شنیدنی و جالبی کرد: وقتی آقای خادمی که تنها چند سال مدیرعامل شرکت راهبر سکوی نیمهشناور امیرکبیر بودهاند، این چنین سند افتخارات خزر را یکجا به نام خود زدهاند، جا دارد شرکت ملی حفاری ایران که پیمانکار عمده عملیات حفاری در کل پهنه ایران بوده و هست، امروز مدعی تمامی دستاوردهای اکتشافی و تولیدی شرکت ملی نفت ایران شود.
اما ابهامات این گفتوگو زمانی به اوج خود میرسد که داعیهدار افتخارات خزر، از حضور ناو اسرائیلی در مجاورت آبهای سرزمینی ایران صحبت به میان میآورد و در بخش دیگری، سؤال اشتباه خبرنگار خبرگزاری مهر را تأیید میکند و بر میدان سردار جنگل، مهر میدان مشترک میزند! ادعاهایی که میتواند به دستاویزی برای زیر سؤال بردن امنیت کشور و حاکمیت ایران در آبهای حوضه خزر جنوبی بدل شود و از این حیث قابلیت پیگیری دارد. شاید اگر ایشان میدانستند میدان سردار جنگل مشترک نیست، طبیعتاً درباره ضرورتهای تولید نفت از این میدان در شرایطی که میدانهای خشکی مشترک کشور با سرمایهای به مراتب کمتر ظرفیت توسعه و تولید دارند، اظهارنظر نمیکردند. در مجموع خوب است حضراتی که به واسطه رسیدن سال پایانی دولت در اندیشه فراهم کردن مقدمات کسب پست و مقام در وزارت نفت آینده هستند، مراقبت کنند تا به هوای تخریب عملکرد یک وزارتخانه، اقتدار و اعتبار حاکمیتی کل کشور را خدشهدار نسازند.
یادآوری دوباره این موضوع برای خبرنگار مهر که هماکنون، علی اصولی مدیرعامل شرکت نفت خزر است نه شرکت حفاری شمال ضرورتی ندارد، اما جا دارد یادآوری شود که در حال حاضر با نظر هیئتمدیره شرکت ملی نفت ایران، کمیته بررسی طرح تولید زودهنگام از میدان سردار جنگل تشکیل شده و سکوی ایران امیرکبیر نیز بهعنوان دارایی ارزشمند شرکت نفت خزر در حال بهروزآوری، تعمیرات و تست تجهیزات برای حفاری مجدد و تولید نفت است. شرکت حفاری شمال نیز بهعنوان زیرمجموعه بنیاد مستضعفان جمهوری اسلامی ایران، پیمانکار و راهبر کنونی سکوی ایرانامیرکبیر است.
ساخت سکوی نیمه شناور ایرانامیرکبیر، شناورهای کاسپین، ایجاد پایگاه پشتیبانی در منطقه عملیاتی خزر در بهشهر، ساخت ۸۰ هکتار اسکله آرامش، ایجاد پایانه نفتی شمال، ایجاد یارد کشتیسازی صدرا، حفاری و کشف نفت برای نخستین بار در خزر و تثبیت جایگاه و موقعیت جمهوری اسلامی در آبهای استراتژیک شمال کشور بخشی از فعالیتهای انجام شده صنعت نفت طی سالهای گذشته در حوزه خزر است و جا دارد به بهانه این گفتوگو، از تمام مدیران و متخصصان سهیم در برنامهریزیها، تصمیمسازیها و دستاوردهای این حوزه از جمله غلامرضا آقازاده، بیژن زنگنه، کاظم وزیریهامانه، غلامحسین نوذری، مسعود میرکاظمی، رستم قاسمی، اسدالله صالحیفروز، منصور پروینیان، حمدالله محمدنژاد، محمدهادی نژادحسینیان، مهدی میرمعزی، علی ماجدی، محمدرضا شماسی، محمدحسین دانا، مسعود جهدی، محمد کمالیان، علی اصولی، محمود زیرکچیانزاده، محمد سوری، بهمن سروشی، سیدمحمود محدث، سیدجلیل خبره، حیدر بهمنی، اصغر رفیعی و دیگر مدیران و متخصصان اثرگذار یاد شود.